طرد بیماران روانی از عمده مشکلات این قشر است، تا جایی که باعث میشود افراد بیماری خود را پنهان کنند.
احمد جلیلی، رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران در مورد اینکه میزان کمی از بیماران روانی به روانشناس و روانپزشک مراجعه می کنند به روزنامه آرمان، می گوید: «به علت انگ لغت روانی در جامعه و عدم شناخت مردم از اختلالات روانی، بیماران روانی برای درمان در مرحله طلایی بیماری خود مراجعه نمی کنند و همین موضوع سبب حاد شدن بیماری می شود.»
با توجه به اینکه اختلالات روانی می توانند زمینه ساز بعضی آسیب های اجتماعی هم باشند، وضعیت اختلالات روانی در ایران را چگونه ارزیابی کنید؟
بر اساس آخرین آماری که در سه سال گذشته ارائه شده، حدود ۲۳ درصد مردم ایران دچار اختلال روانی هستند. معمولا در کشوهای دیگر هم این میزان بین ۲۰ الی ۲۵ درصد است و به ندرت کمتر یا بیشتر از این آمار پیش میآید. اکنون طبقه بندی های بین المللی و پیشرفت دانش پزشکی نشان داده که دسته بزرگی از بیماری ها که قبلا بیماری به حساب نمی آمدند و شناخته شده نبودند، مثل افسردگی، وسواس، اضطراب، اختلالات خواب و اشتها، دردهای پراکنده و مهاجم بدنی منشا روان پزشکی دارند. به همین دلیل با محاسبه این موارد اختلالات روانی ۲۳ درصد است.
شیوع اختلالات روانی در ایران در مردان بیشتر است یا در زنان و شایع ترین اختلال روانی چیست؟
در آمارهای بین المللی مشاهده شده که اختلالات روانی در زنان بیشتر از مردان است و این موضوع نیز در جهان به ثبت رسیده است. همچنین بر اساس آمار شایع ترین اختلال روانی که مردم به آن دچار میشوند، افسردگی است و مجددا این امر در زنان بییشتر است و معمولا کمتر از یک درصد بیماران روانی در جامعه بر اساس تفکرات قدیم که بیماران روانی دچار اختلالات روانی شدید هستند، لحاظ می شوند و مابقی بیماران هم اگر تشخیص داده بشوند، باید حدود ۶۰ الی ۷۰ درصدشان بستری شوند، چون درمان سرپایی امکان پذیر نیست.
با توجه به اینکه مراجعه نکردن بیماران روانی به روانشناس یا روانپزشک و عدم کنترل اختلالات روانی خطرساز است، چه تعدادی از بیماران اختلالات روانی به روانشناس و روانپزشک مراجعه میکنند؟
مشکل اصلی در این زمینه شناخت کافی از بیماری های روانی است. مردم بیماری های روانی را به درستی نمی شناسند و هنوز تصور میکنند بیماران روانی افرادی هستند که دچار اختلال شدید روانی اند که از قرن ها و سالهای پیش شناخته شده بود و همچنین فکر می کنند که زندگی این افراد به طور کلی مختل است و اغلب زندگی معمولی و عادی ندارند. از نظر تفکر و احساس اشکالات عمده دارند و دچار توهمات و هذیانات هستند. یعنی همان چیزی را که در لغات قدیم مجنون و بیگانه گفته می شد به بیماران روانی تعمیم می دهند. به همین دلیل وقتی آمار می دهیم که ۲۳ درصد مردم دچار اختلالات روانی هستند، تعجب میکنند و میگویند اصلا امکان ندارد، ما که نمی بینیم. اشکال کار این است که این تصور برای تقریبا ۶۰ الی ۷۰ سال پیش بود، اما هنوز مردم به دلیل انگی که در لغت روانی است و عموما به عنوان سرکوب، ناسزا و شوخی به افراد گفته میشود از اینکه بگویند خودشان دچار اختلال روانی هستند، پرهیز می کنند. این مهمترین عامل عدم مراجعه بیماران روانی به روانپزشک برای درمان بیماری های روانی است. همچنین مساله شناخته نشدن بیماری روانی، انگ بیماری روانی و عدم آگاهی مردم باعث می شود که بیماران روانی از زمان طلایی که برای درمان دارند استفاده نکنند. در واقع در دوران طلایی که تازه بیماری ایجاد شده است بیماران با مراجعه، نتیجه بهتری می گیرند. در نتیجه مهمترین عامل عدم تشخیص و عدم مراجعه بیماران، عدم شناخت مردم از بیماری هاست.
چرا میزان مراجعه بیماران اختلالات روانی به درمان کم است؟ و آیا این میزان کم برای جامعه ایران نگران کننده نیست؟
هر عاملی که باعث شود اختلالات روانی تشخیص داده نشود، درمان درست صورت نگیرد یا بیماری تشخیص داده شود، اما در محلی که بیماران زندگی می کنند، امکانات لازم فراهم نباشد، نگرانی پیش می آورد. همه این موارد باعث ایجاد اشکال در سلامت عمومی می شود. بزرگترین عواقبی که به حساب نمی آید، انسانی است و آنچه به حساب می آید اقتصادی است. از بابت هزینه هایی که بیماران روانی درمان نشده برای جامعه دارند، در ایران آمار دقیقی نداریم، اما این هزینه در کشورهای غربی بالای چندین صد میلیارد دلار در سال است. آنچنان که بیشترین رقم غیبت از کار در کشورهای دیگر مربوط به بیماری افسردگی است. اهل اقتصاد هم خوب می دانند که میزان خلاقیت و تولید وقتی که غیبت از کار به علت بیماری زیاد باشد، پایین می آید. به جز مساله زیان اقتصادی از نظر انسانی نیز نباید به عدم درمان اختلالات روانی بی توجه بود، چرا که فردی که دچار بیماری روانی است، رنج میکشد و اگر درمان نشود، دچار بیماری جسمی هم می شود و آسیبهای اجتماعی برای او به وجود می آید. همه این موارد باز ناشی از عدم شناخت، نبود امکانات درمان و مزمن شدن بیماری است.
اگر بیماران بخواهند برای درمان بیماری خود اقدام کنند، آیا امکانات کشور برای پذیرش آنها کافی است؟ تعداد تخت های بستری، تعداد روانپزشک، ذخایر دارو و حتی توان بیمه ها برای پوشش درمان بیماران کافی است؟
ما از نظر تخت بیمارستانی هم مشکل داریم و کمبود تخت بیمارستانی بسیار احساس می شود و آنطور که پیداست این مساله قرار نیست به این زودیها جبران شود. اگر چه وزارت بهداشت در صدد افزایش تعداد بیمارستانهای عمومی و تبدیل به بخش روانپزشکی است، اما این کار با مقاومت زیادی روبهرو است و به راحتی عملی نمیشود. من بهترین شکلی را که می توانم پیشنهاد می دهم این است که برای ایجاد مراکز درمانی بخش روانپزشکی در بیمارستان عمومی، چه دولتی چه خصوصی تلاش کنیم. اما از همه بیمارستان های دولتی تهران تا آنجا که من اطلاع دارم فقط سه بیمارستان از جمله امام خمینی، آیتا… طالقانی و امام حسین بخش روانپزشکی دارند که آن هم محدود و کوچک است. بقیه بیمارستان ها به شدت مقاومت می کنند از اینکه بخش روانپزشکی به بیمارستانشان اضافه شود که این موضوع دو دلیل عمده دارد. یکی به علت نشناختن بیمارهای روانی است. فکر می کنند اگر بیماران روانی در کنار بیماران دیگر باشند، اشکال ایجاد می کنند و دلیل بعدی هم این است که بیمارستان های دولتی ما با نهایت تاسف از حدود ۲۰ سال پیش خودکفا شدند، به این معنی که دولت بودجه در اختیارشان قرار نمی دهد و مجبورند مانند بیمارستان خصوصی خودشان پول در بیاورند و خرج کنند. با وجود این، بخش روان پزشکی بخش سوددهی نیست، اما بخش جراحی به علت آنکه ابزار در آن دخالت دارد، درآمدزاست و این موضوع بیشتر در بیمارستان های دولتی و آموزشی مورد توجه قرار می گیرد.
اختلالات روانی می توانند موجب افزایش خطر مرگ زودرس شوند. در مورد پیامدهای بیماری های روانی در جامعه توضیح بدهید؟
اختلالات روانی چه درمان بشوند و چه درمان نشوند، به هر حال عاملی برای افزایش بیماری هایی از قبیل قلبی، گوارشی، عروقی هستند و اگر همه دستگاه های بدن استرس داشته باشند احتمال ابتلا به اختلالات روانی بیشتر می شود و اگر درمان نشوند، این آمار بالاتر می رود. این در حالی است که ضررهای تشخیص داده نشدن بیماری روانی و درمان نشدن آن سبب افزایش بیماری های جسمی کشنده نیز می شود که بیماری های قلب و عروق در صدر این فهرست قرار دارند. در نتیجه نامناسب بودن وضع بهداشت و سلامت روانی منجر به افزایش مرگ و میر می شود.